محل تبلیغات شما



نمی دونم الان چه مرگمه ولی یه چیزیم هست خدا بهم رحم کنه. می گم کاش حس نوشتن داشتم مث قدیم. یا حس اسکول کردن بازم مث قدیم. یا حس لذت بردن از این پاییز لعنتی. دلهره دارم خیلی آخر هفته میرم خونه پیش مادر پدر و خواهرام. چه لذتی داره البته به نظرم چون هنوز مرخصی نگرفتم. اربعین هم تموم شد رفتم پیاده تا حرم چه خوب بود. کلافه ام. از این زندگی که انتهای بدبختیش یه روز بدتر از دیروزش هست و تحمل آدمایی که. هی خدا. خوابم ببره 


دور سرم می چرخد و هی من چنگال به او نشان می دهم و هی او به دور من می چرخد تا یک لحظه و یک لحظه مرا غافلگیر کند و در انتها من برای او پیام آور زندگی و او برای کرخت شدن و سوزش را به همراه دارد. اربعین هم گذشت. حال خوب آسمانی زندگی کردن و قانون انسانیت به جای قوانین مادی تمام شد. کاش تمام نمی شد کاش خوبی های ما انتها نداشت. 


سلام عزیزکم. عشقم این روزا بد داره تلخ می گذره بد داره پیش میره اون از بورس و دارویی ها که لعنتی شروع به ضرر کردن اون از اتفاق بدی که کلی دلهره بهم وارد کرد. این از ضامن شدنم به زور کلا این روزا همش بد میارم. چند روز دیگه دارم میرم کربلا با اب و باباش احتمالا کاش بودی کاش می تونستم باهات حرف بزنم. کاش حالمو می فهمیدی که دارم کم میارم ای خدا کمکم کن. اینم از حشمت فردوس که پرتغالاش به فنا رفت چقد این لحظه ها برا منم تکرار شده. تنها راه امید واری و تنها راه در رفتن از شرایط بد را به روت بسته می شه. چقدر این حالو درک می کنم. کم آوردن تکرار شکست تکرار شکست و تکرار شکست. 


امروز سپری شد. در کل خوب بود روز هیجانی بود و مثل هر روز نبود. اگه خدا بخواد به همین نزدیکی ها میرم مشوهد دلم لک زده برات امام رضا.بعدش شاید زیارت حرم حضرت معصومه و در همین ماه ان شا الله زیارت اربعین. خدا را شکر بابت تمام نعمت هاش. فک کنم توی تمام این زیارت ها فقط یه درخواست از خدا دارم و اونم داشتن تو و زودتر پیدا کردنت عزیزم. امروز اتفاقی داشتم از مسیری می گذشتم و یکی از بچه ها داشت زیرآب دوستم می زد تا منو دید ضایع شد و بعدش اومد دنبال می خواست قضیه را جمع کنه و همین طور خودش را مبرا بدونه اما خب باهاش خیلی بد برخورد کردم تا دیگه اینکارا نکنه. 


چه ریلکسی دارم می کنم نمی دونم اما خیلی با این خلسه حال می کنم شاید مثل خلسه های دیگرون نباشه اما من دوس دارم رادیو رو از تلوزیون گوش کنی با صدای آروم. لامپ اتاق خاموش باشه و اسپیلت هوای اتاق رو کمی سرد کنه. به خانواده زنگ زدم چند ساعت پیش خواهرم برگشته و حالش بهتره خدا را شکر. لم داده بودم به گذشته فکر می کردم که چه سخت گذشت. فردا ماشینم را ببرم نمایندگی رادیاتش عوض کنم خدا کنه شامل گارانتی بشه. امروز هم دهن دو نفر که کلی ادعا داشتن را صاف کردم. مث اینکه داره کارای بچه ها می شه که با هم بریم کربلا. دلم می خواد بنویسم از احساستم از جنون احساسی که دارم. اما خب مث اینکه اینجا هم نمی شه چون اینجا هم باید بترسم از شبحه های زندگی از اونایی که همیشه در تعقیب ما هستن از تو. کاش می تونستم مت قدیم بنویسم مث قدیم تخیلم را پرواز بدم. از امروز از این دنیا به سمت دنیای خیالات پرواز کنم اما خب انگار دیگه نمی تونم. 


به نظرم امروز از محدود روزایی که سرکار دارم میام وب. از دیشب داره برف می زنه خیلی خوبه برف البته درصورتی که بیرون نری واز یه جای گرم به حیاط برفی نگاه کنی. حال آدمو خوب می کنه. دوست داشتم کنارم باشی دوست داشتم دست در دست هم به این برف قشنگ نگاه کنیم و یه چای گرم هم کنارمون با آرامش بخوریم و به آینده فک کنیم. کاش بودی و گرمای وجودت غلبه می کرد بر این سرمای استخوان سوز. 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فام شهدای فرهنگ وارشاداسلامی در رسانه ها امنیت خون دلی که لعل شد گذر زمان